۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه

اعترافات تکان دهنده

نوشته شده در جمعه سوم دی 1389 ساعت 7:25 شماره پست: 38
مدتیه که یه بازی بین بچه های بلاگر رایج شده و همه شروع میکنن به نوشتن یه سری اعترافات و بعد یه نفر دیگه رو به این بازی دعوت میکنن. فکر کنم چیز جالبی باشه. من هم توسط هملت عزیز به این بازی دعوت شدم. حالا میخام چند تا از اعترافاتم رو که تا بحال به کسی نگفتم اینجا ذکر کنم فقط به شرطی که کسی بهم تیکه نندازه:
۱- من از تاریکی میترسم مخصوصن وقتی که تنها باشم.
۲- یه بار به یه پسر ۱۵ ساله پیشنهاد ترای دادم.{چهره سرخ شده}
۳- یه بار یکی از بچه های بلاگر رو به شدت سرکار گذاشتم و پیچوندمش. اونم کسی نبود غیر از نویسنده پسران رباط کریم چون خیلی از دستش عصبانی بودم.
۴- توی امتحان آمار و احتمال دوره کارشناسی ورقه امتحانی خودمو یواشکی دادم به دوستم تا جواب سوالات رو از روش بنویسه. خودم بیست شدم اون هیجده! البته این خفن ترین تقلب عمرم نبود!
۵- یه بار یکی دیگه از بچه های بلاگر رو هم به طرز فجیعی سرکار گذاشتم و اونم به شدت از دستم ناراحت شد و باهام قهر کرد و دیگه برام کامنت نمیزاره. اسمش رو نمیگم چون فکر نکنم راضی باشه اسمش رو بگم اما امیدوارم منو بخاطر کارم ببخشه اگرچه فقط قصد شوخی داشتم.
در پایان من کسی رو به بازی دعوت نمیکنم چون فکر کنم بیشتربچه ها به این بازی دعوت شدن و نیازی به دعوت من نیست.

۱ نظر:

  1. خب خدارو شکر
    منو که نتونستی سر کار بزاری
    فقط امیدوارم اونکسی که سرکارش گذاشتی همونی نباشه که منم سر کارش گذاشتم
    اینجوری دق میکنه بنده خدا
    :)

    پاسخحذف