۱۳۹۲ آبان ۱۵, چهارشنبه

کلبه قشنگ من


بعضی وقتا دلم تنگ میشه برای محیط کوچک و جمع و جور این وبلاگ. وقتی مقایسه میکنم با فیس بوک و امکانات پیچیده و عجیب و بعضا ترسناکی که داره. یه زمانی با تمام اشتیاق توی این وبلاگ مطلب مینوشتم و بعد منتظر میموندم تا بقیه دوستام بیان بخونن و بعضی از اونا هم البته نظر بدن. لامصب توی فیس بوک یه عکس لایک میکنی کل دنیا خبردار میشه! آبرو نمیزاره واسه آدم. اینجا چقدر خوبه! مثل آدمی میمونم که اومده خونه ای که بچگی هاش اونجا بوده. یه حس قشگ و توام بانوستالژی غریب. مدتهاست که دیگه نمینویسم و نه فقط بین بروبچ جی و همجنسگرا که اصلا کلا نمی نویسم. مشغله کاری و فکری و بی خیالی همچنان غلبه میکنه بر حس نوشتن. عاشق اونایی هستم که هنوز هستن و با تمام احساسشون هستن . هنوز می نویسن و فعالیت میکنن. نمیدونم دفعه بعد دوباره کی بیام اینجا مطلب بزارم ولی دوست ندارم ارتباطمو کاملا قطع کنم با این کلبه. بزار به یادگار بمونه از کسی که یه مدتی فکر میکرد اینجا قصر باشکوهی میشه برای یه زندگی ساده و توام با عشق. بوس به همه دوستان قدیم و جدید

۶ نظر:

  1. دلمون تنگ شده برات فرشاد

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. منم دلم تنگ شده مسعود جان. ایشالا بشه یه روز نزدیک ببینیم همو دوباره

      حذف
  2. خب من الان این پستت رو توی فیسبوک شیر میکنم تا عالم و آدم بفهمن اینجا یه خونه نقلی داری :D

    تعبیرای قشنگی استفاده کردی، منم همچین دیدی نسبت به وبلاگم دارم، یه خونه قدیمی کوچیک که چند بار با خاک یکسانش کردم و بازسازیش کردم دوباره
    اما خب مثل این کوچ نشینا، برای خودم برنامه دارم که یه کم فیسبوک، یه کم وبلاگ، یه کم توییتر و...

    منم دلم برات تنگ شده اسلام شهری
    مآچ

    پاسخحذف
  3. لعنت به فیسبوک که نسل بچه های وبلاگ نویس رو منقرض کرد!

    پاسخحذف
  4. آمدیم ، نبودید ...
    چند وقته به سرم زده دوباره برگردم ، برگزدم و بخونم ، برگردم و بنویسم
    اومدم به خونه ی کوچیک و نوقلی ت یه سری بزنم اما انگار نیستی
    خیلی دلتنگتم پسر ...
    آدرس من همون جای قدیمیه ...
    دوست داشتی بی سراغم ، دلتنگتم ...

    پاسخحذف