یه مدتی سرم خلوت شده بود. ماه مرداد و ماه رمضون و تعطیلی دانشگاه و کارو زندگی همه دست به دست هم دادند تا من منحرف بشم و برم جاهایی که نباید برم و بکنم کارایی که نباید بکنم. از بین همه کارایی که کردم چرخیدن توی روم ال جی بی تی خیلی برام جالتر و قشنگتر بود. حالا من الان از روم الج بی تی اسم بردم تا حرف از دهنم در نیومده برخی از دوستان شروع میکنن به محکوم کردن همه چیز و همه کس این روم و اینکه همه رومی ها به فکر سکس هستن و پایین تنه و غیره. اما خوب بهتره یه طرفه به سمت محکمه عدالت نرویم دوستان. خوبه با کمی نگاه دقیقتر و موشکافانه تر به مسائل نگاه کنیم. روم ال جی بی تی که سند بنام خورده بجامانده از ارث پدری ما نیست که بخواهیم براش تابلوی ورود ممنوع بزاریم و یا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیست که فقط آدمهای ارزشی حق ورود به اون رو داشته باشن. کمی جنبه داشته باشیم. روم مال همه ست. هرکس که بیاد داخلش و هرچی دلش بخاد میتونه بنویسه و بگه مگه اینکه برخی قوانین مربوط به یاهو رو نقض کنه که اونم خوبخود ایگنور میشه و نیازی به داد و فریادهای ما نیست.
بگذریم.
موضوعی که دوست دارم از حضورم توی روم بگم یکی آشنایی با یه موجود عجیب غریب توی یکی از همین رومها بود. آدمی که با همه گی هایی که من دیده بودم فرق داشت. رفتارهایی که داشت با بقیه مواردی که من دیده بودم متفاوت بود. و هرچی ازش بگم کم گفتم. نمیدونم دنبال چی بود اما هرچی بود خیلی برام جالب بود. اول اینکه خیلی آدم با اعتماد به نفس وحشتناکی بود و البته بسیار از خود راضی و گنده دماغ بود و خیال میکرد آسمون به طور اختصاصی برای ایشون سوراخ شده و ایشون از اون بالا با پرواز first class مستقیم سقوط کردند به کره زمین و خلاصه یه بیشعور! با این همه یه معصومیتی توی این رفتاش بود که آدم رو به سمت خودش جذب میکرد. به چشم برادری هم که نگاه بکنیم انصافن خوش چهره و زیبا بود{نیشخند}. پسر باهوشی بود و از نظر پوزیشن خودش رو کونی –و نه بی- معرفی میکرد و توی آی دی خودش رو هم از کلمه کونی استفاده کرده بود که بیشتر دوستان بی ما اگه با همچین صفتی خطاب بشن تمام عالم و آدم رو توی توبره میکنن که چرا به ما توهین کردیدو الخ. البته از نظر خود من هم این لفظ درست نیست و من هم این لفظ رو بی ادبانه میدونم ولی منطقی که پشت این حرفش وجود داشت تکان دهنده بود. وقتی ازش پرسیدم از اینکه کونی خطابت کنن ناراحت نمیشی در جوابم گفت که "وقتی کون میده و دوست داره کون بده چرا باید از لفظش ناراحت بشه مگه یه نفر به شما که دوست دارید بکنید بگه کیری ناراحت میشی؟!" ما شاید به این خاطر از لفظ کونی بدمون میاد که بیشتر بار معنی تحقیرکننده و پست شمارنده همراهش هست و نه اینکه معنای واقعیش برامون ناگوار باشه. کمی فکر عمیق واقعن چه ها که با آدم نمیکنه. شاید دلیلش باز برگرده به همون قبح مفعول بودن برای جنس مذکر که توی جامعه بد جا افتاده و حمید پرنیان عزیز هم یه بار در این مورد تحت عنوان "تصعیدزدایی از سوراخ کون"مفصل صحبت کرده بود.
بگذریم.
یکی دیگه از آدمهایی که توی روم باهاش آشنا شدم پسری بود که اون هم توی آی دی خودش از کلمه کونی استفاده کرده بود و وقتی باهاش صحبت کردم برعکس دوست قبلیمون که همش دوست داشت همه رو تحقیر کنه، این دوستمون دوست داشت تحقیر بشه و میگفت من از تحقیر شدن و فحش خوردن و کتک خوردن لذت میبرم. یه جورایی slave بود. وقتی ازش پرسیدم از کونی خطاب شدن چه احساس بهت دست میده با سربلندی هرچه تمام گفت که از این موضوع لذت میبره!
داشتم راجع به روم صحبت میکردم. راستش برخلاف خیلی از دوستان محترم وبلاگنویس برداشتهایی که من از روم دارم کمی متفاوته. به نظر من آدمهای داخل روم بیشترشون صداقت خیلی بیشتری نسبت به آدمهای خارج از روم دارند. خیلی راحت و بدون دغدغه میان و چیزی رو که میخوان اعلام میکنن حالا این خواسته ممکنه یه پسر خوشگل فشن لاغر با قد 170 باشه و یا یه مرد سن بالای زمخت با سایز بزرگ و یا ممکنه درخواست یه دوست بکنن و یا یه شریک زندگی دائمی. خوب این چه ایرادی داره؟ من با خیلی از همین رومی ها که خواسته های متفاوتی داشتن صحبت کردم و متوجه شدم واقعن دنبال خواسته قلبی خودشون هستن و چیز دیگه ای نمیخوان. دلیلش هم ساده ست. توی روم چون کسی کسی رو نمیشناسه و نمیتونه پیگیری کنه، بنابراین آدمها با چهره واقعی خودشون جلو میان. کافیه کمی فکر کنیم. چرا باید کسی که دنبال زندگی و عشق و محبت نیست و فقط دنبال سکس هست رو به زور وادار کنیم که نه آقا جان شما اشتباه میکنی و نباید همش دنبال سکس باشی و باید مثل ما با شخصیت باشی و محترم باشی و فقط دنبال زندگی والا و عشق و از این حرفها باشی! خوب در این صورت ما چه فرقی با حاکمان حکومت اسلامی داریم که اونا هم به زور میخوان ما قوانین اسلام رو مو به مو اجرا کنیم و این قوانین رو لازمه خوشبخت شدن ما میدونن؟ اگر صداقت رو یکی از معیارهای انسانیت بدونیم، فکر کنم آدمهای روم خیلی صادقتر از امثال من وبلاگ نویس باشن. یادمه یه بار یکی از دوستان وبلاگ نویسم میگفت که با برخودی که با بچه¬های بلاگر و بچه های منجم داشته متوجه شده که بچه های منجم خیلی صادقتر و حتا پاکتر از بچه های وبلاگنویس هستن. پس تا اینجا نتیجه میگیریم که ما حق نداریم روم و افرادی که به روم میرند رو محکوم کنیم فقط به این دلیل که خیلی از اونا دنبال سکس هستند و صادقانه این موضوع رو ابراز میکنن و ضرری هم به کسی نمیزنن.
اما نکته بعدی راجع به روم این بود که اتفاقن داخل روم عده ای هم بودند که دقیقن مثل همه بچه های همجنسگرای دیگه دنبال مسائلی غیر از سکس بودند. اونا قرارهاشون رو توی روم میزاشتن و مثل یه اتاق کنفرانس از طریق ویس با هم صحبت میکردند و تبادل عقاید داستند و اصلا هم دنبال سکس بازی نبودن. من یه بار حدود نیم ساعت به حرفشون گوش دادم و دیدم که چه مباحث جالبی رو هم مطرح میکنن. بعد خودم هم وارد بحثشون شدم و اونجا بود که فهمیدم بعضی از اونا وبلاگ هم دارند و توی روم هم میان و با دوستانشون اونجا قرار میزارن. به هر حال هرکس از امکاناتی که داره هرطور که دلش بخواد استفاده مبکنه. پس تا اینجا دو هیچ به نفع روم!
خلاصه اینکه من داخل روم با آدمهای متفوت و جالبی آشنا شدم و از این موضوع خیلی خوشحالم و احساس میکنم فرق من با گذشته این شده که سعی میکنم همه رو همونطور که هستند بپذیرم و برای خودم حصار الکی از افکار متعصبانه درست نکنم چرا که بزرگترین دیکتاتورها از همین مسائل کوچک افکار زورگویانه خودشون رو شروع کردند. دیکتاتورهایی که بیت الغزل همه حرفشون این بوده که آدمهای اطرافشون یا باید زنگی زنگ باشن و یا رومی روم!